پرسش :
جمهوري اسلامي ايران كه ادعا ميكند پناهگاه اسلام و مسلمين است، چرا مسلمانان عراقي و غير عراقي كه به اين كشور پناه ميآورند را اخراج ميكند آيا مسئوليت انحراف آنان را در كشورهاي غير اسلامي بر عهده ندراد؟
شرح پرسش :
پاسخ :
مردم ايران مردمي ميهمان دوست هستند و در زمينهي اعتقاد خود راسخ و پايدار هستند و اين موضوع در طول زمان و وقايعي كه براي ساير مسلمانان به وجود آمد نشان داده شده و به اثبات رسيده است مانند كمكهاي اين مردم به مردم مظلوم افغانستان، بوسني و هرزگوين، فلسطين و عراق كه شاهد اين مدعاست: در بمباران شيميايي حلبچه عليه مردم عراق تا آن جايي كه ميتوانستند مردم ايران مددجويي از مهاجرين عراقي كردند و موارد زياد ديگري كه در قبال اين كمكهاي خود هيچگونه توقع و انتظاري نداشتند.
رهبران و مسئولين مملكتي هم در سياست گذاريهايشان اين حمايت و رسيدگي به اوضاع مهاجرين مدّنظرشان بوده است، لذا شايسته نيست كه به خاطر برخي از وقايع و تصميماتي كه مصالح بالاتر آنها را اقتضا ميكرده، اين گونه قضاوت شود. البته اين كمك و هم ياري وظيفهي ديني مسلمانان نسبت به يكديگر است و سفارش پيشوايان ديني ما به پيروانشان بوده است و اي كاش تفرقهي بين مسلمانان و نفوذ بيگانگان باعث تكه تكه شدن سرزمينهاي اسلامي نشده بود تا امروز شاهد مودّت و برادري بيشتري بين مسلمانان ميبوديم، ولي متأسفانه با تجزيه حكومت اسلامي و تبديل آن به كشورهاي كوچكتر و به روي كار آمدن حكومتهاي دست نشانده اوضاع و احوال فعلي دنياي امروز اقتضا ميكند كه كشور ايران مثل همه كشورهاي اسلامي و غير اسلامي جهت حفظ امنيت خود نسبت به تردد اتباع ديگر كشورها حتي مسلمانان قوانين خاص و محدوديتهايي را قرار دهد و الا تمام مسلمانان برادر يكديگرند و علي القاعده بايد آزاد باشند تا به هر سرزمين اسلامي كه تمايل داشتند سفر كنند و يا اقامت كنند. از اين رو بحث تابعيت اينجا مطرح ميشود. اصولاً در رابطه با يك كشور ميزبان مثل ايران زماني كه تبعه خارجي، مانند مهاجرين عراقي كه در كشور موطن خود به دلائل مختلف سياسي امنيت جاني نداشته باشند و مي توانند در مهاجرت به كشور امن با ارائه مستندات و دلايل قانوني و بينالمللي، خود را به تابعيت كشور ميزبان در آورند و حق اقامت دائم در آن كشور را به دست آورند.
البته راه ديگري نيز وجود دارد و آن ازدواج ميان دو تبعه از دو كشور مختلف در كشور متبوع يكي است، مثلاً طبق قوانين ايران ازدواج مرد ايراني با زن عراقي امكان اخذ حق تابعيت را در كشور شوهر فراهم ميكند و طبيعتاً كشور پذيرنده تابعيت يا كشور ميزبان از يك سري ضوابط خاصي پيروي ميكند، كه با توجه به آن تقاضا را قبول يا رد ميكند.
در كشور ما اعطاي تابعيت به ارگان خاصي تعلق ندارد و كميسيون ويژهاي در تهران به تقاضاي افراد كه از طريق دفاتر امور اتباع با نمايندگيهاي وزارت امور خارجه در استانهاي مختلف كشور تنظيم و ارسال ميشود. رسيدگي مينمايد، پس اگر مهاجري در كشور خود احساس امنيت جاني نميكند، از طريق اين كميسيون بايد اقدام نمايد.
اما در خصوص استعمال لفظ اتباع خارجي در رسانه ها براي مسلماناني كه به ايران مهاجرت كردهاند ما بايد گفت اين اصطلاح بيشتر جنبه حقوقي دارد و اين مسأله نبايد منجر به آزردگي خاطر كسي شود و در واقع تمام مسلمانان برادر يكديگر هستند چه از يك كشور باشند و يا از كشورهاي گوناگون، لذا از لحاظ حقوقي افرادي كه از كشورهاي همجوار ما، مثل عراق و افغانستان به دليل جنگ و درگيري و ساير مسائل سياسي به ايران پناهنده ميشوند، مهاجر به حساب ميآيند.[1] و كساني كه تابعيت كشور ميزبان خود را اخذ ميكنند به دليل آن كه تبعهي آن كشور ميشوند از كليهء حقوقي كه شهروندان آن كشور بهرهمند هستند برخوردار ميشوند مگر در يك سري مشاغل حساسي مانند نمايندگي پارلمان و غيره[2]
امّا اگر دلائل متقاضي پناهندگي پذيرفته نشد، تقاضاي خروج وي از كشور به اين معنا نيست كه ديگر اين شخص مهاجر راهي برايش نميماند جز اينكه پناهنده به كشورهايي مانند امريكا (USA) و انگلستان (V.K) و يا ساير دولت هاي استكباري شود بلكه اين فرد مهاجر ميتوانند به ساير كشورهاي مسلمان كه امكان حفظ دين در مورد خود و فرزندانش را دارد مهاجرت كرده و آنجا نقاضاي اقامت نمايد. از طرفي شايد علت مهاجرت برخي از آنها به خاطر يافتن كار و يا علاقه پيدا كردن و مجذوب فرهنگ غرب شدن آنها باشد، همانگونه كه برخي از ساكنين كشور ما به كشورهاي اروپايي مهاجرت ميكنند.
و اگر در اين مسير اتفاقي بيفتد، مانند غرق شدن كشتيشان و يا حوادثي ناگوار ديگر اين از وقايعي است كه هر ساله در سفرهاي خارجي در جهان به وجود ميآيد و علت آن را نميتوان بر عهدهي مثلاً كشور ايران گذاشت.
مطلب ديگر اين كه ما در دستورات ديني خود داريم كه زكات هر منطقهاي در مرتبهي اوّل متعلق به نيازمندان همان منطقه ميباشد و بعد از نبودن نيازمندان آن منطقه نوبت به ساير مناطق ميرسد و اين در حالي است كه كشور ايران به خاطر واجد بودن نيروي كار فراوان گرفتار مسألهي بيكاري است و اين امر موجب گشته تا دولت ايران در مورد اتباع ساير كشورها محدوديتهاي بيشتري را قرار دهد و اين نه از باب بيتفاوتي ايران نسبت به ساير مسلمين است و يا خداي ناكرده بهانهاي براي اخراج برادران و خواهران مسلمان باشد، بر خلاف آن چه كه صدام با مهاجرين ايراني كرد و به اتهام ايراني بودن اموال آنان را مصادره كرد و آنها را از عراق اخراج نمود[3].
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . حقوق متقابل اتباع مهاجرين و كشورهاي قبوح با دخل و تصرف، نشريهي خراسان 31/4/78.
[2] . مادهي 983، قانون مدني جمهوري اسلامي ايران.
[3] . ابرار 8/4/79 مبارزه با شيعيان استراتژي پايدار رژيم بعث.
مردم ايران مردمي ميهمان دوست هستند و در زمينهي اعتقاد خود راسخ و پايدار هستند و اين موضوع در طول زمان و وقايعي كه براي ساير مسلمانان به وجود آمد نشان داده شده و به اثبات رسيده است مانند كمكهاي اين مردم به مردم مظلوم افغانستان، بوسني و هرزگوين، فلسطين و عراق كه شاهد اين مدعاست: در بمباران شيميايي حلبچه عليه مردم عراق تا آن جايي كه ميتوانستند مردم ايران مددجويي از مهاجرين عراقي كردند و موارد زياد ديگري كه در قبال اين كمكهاي خود هيچگونه توقع و انتظاري نداشتند.
رهبران و مسئولين مملكتي هم در سياست گذاريهايشان اين حمايت و رسيدگي به اوضاع مهاجرين مدّنظرشان بوده است، لذا شايسته نيست كه به خاطر برخي از وقايع و تصميماتي كه مصالح بالاتر آنها را اقتضا ميكرده، اين گونه قضاوت شود. البته اين كمك و هم ياري وظيفهي ديني مسلمانان نسبت به يكديگر است و سفارش پيشوايان ديني ما به پيروانشان بوده است و اي كاش تفرقهي بين مسلمانان و نفوذ بيگانگان باعث تكه تكه شدن سرزمينهاي اسلامي نشده بود تا امروز شاهد مودّت و برادري بيشتري بين مسلمانان ميبوديم، ولي متأسفانه با تجزيه حكومت اسلامي و تبديل آن به كشورهاي كوچكتر و به روي كار آمدن حكومتهاي دست نشانده اوضاع و احوال فعلي دنياي امروز اقتضا ميكند كه كشور ايران مثل همه كشورهاي اسلامي و غير اسلامي جهت حفظ امنيت خود نسبت به تردد اتباع ديگر كشورها حتي مسلمانان قوانين خاص و محدوديتهايي را قرار دهد و الا تمام مسلمانان برادر يكديگرند و علي القاعده بايد آزاد باشند تا به هر سرزمين اسلامي كه تمايل داشتند سفر كنند و يا اقامت كنند. از اين رو بحث تابعيت اينجا مطرح ميشود. اصولاً در رابطه با يك كشور ميزبان مثل ايران زماني كه تبعه خارجي، مانند مهاجرين عراقي كه در كشور موطن خود به دلائل مختلف سياسي امنيت جاني نداشته باشند و مي توانند در مهاجرت به كشور امن با ارائه مستندات و دلايل قانوني و بينالمللي، خود را به تابعيت كشور ميزبان در آورند و حق اقامت دائم در آن كشور را به دست آورند.
البته راه ديگري نيز وجود دارد و آن ازدواج ميان دو تبعه از دو كشور مختلف در كشور متبوع يكي است، مثلاً طبق قوانين ايران ازدواج مرد ايراني با زن عراقي امكان اخذ حق تابعيت را در كشور شوهر فراهم ميكند و طبيعتاً كشور پذيرنده تابعيت يا كشور ميزبان از يك سري ضوابط خاصي پيروي ميكند، كه با توجه به آن تقاضا را قبول يا رد ميكند.
در كشور ما اعطاي تابعيت به ارگان خاصي تعلق ندارد و كميسيون ويژهاي در تهران به تقاضاي افراد كه از طريق دفاتر امور اتباع با نمايندگيهاي وزارت امور خارجه در استانهاي مختلف كشور تنظيم و ارسال ميشود. رسيدگي مينمايد، پس اگر مهاجري در كشور خود احساس امنيت جاني نميكند، از طريق اين كميسيون بايد اقدام نمايد.
اما در خصوص استعمال لفظ اتباع خارجي در رسانه ها براي مسلماناني كه به ايران مهاجرت كردهاند ما بايد گفت اين اصطلاح بيشتر جنبه حقوقي دارد و اين مسأله نبايد منجر به آزردگي خاطر كسي شود و در واقع تمام مسلمانان برادر يكديگر هستند چه از يك كشور باشند و يا از كشورهاي گوناگون، لذا از لحاظ حقوقي افرادي كه از كشورهاي همجوار ما، مثل عراق و افغانستان به دليل جنگ و درگيري و ساير مسائل سياسي به ايران پناهنده ميشوند، مهاجر به حساب ميآيند.[1] و كساني كه تابعيت كشور ميزبان خود را اخذ ميكنند به دليل آن كه تبعهي آن كشور ميشوند از كليهء حقوقي كه شهروندان آن كشور بهرهمند هستند برخوردار ميشوند مگر در يك سري مشاغل حساسي مانند نمايندگي پارلمان و غيره[2]
امّا اگر دلائل متقاضي پناهندگي پذيرفته نشد، تقاضاي خروج وي از كشور به اين معنا نيست كه ديگر اين شخص مهاجر راهي برايش نميماند جز اينكه پناهنده به كشورهايي مانند امريكا (USA) و انگلستان (V.K) و يا ساير دولت هاي استكباري شود بلكه اين فرد مهاجر ميتوانند به ساير كشورهاي مسلمان كه امكان حفظ دين در مورد خود و فرزندانش را دارد مهاجرت كرده و آنجا نقاضاي اقامت نمايد. از طرفي شايد علت مهاجرت برخي از آنها به خاطر يافتن كار و يا علاقه پيدا كردن و مجذوب فرهنگ غرب شدن آنها باشد، همانگونه كه برخي از ساكنين كشور ما به كشورهاي اروپايي مهاجرت ميكنند.
و اگر در اين مسير اتفاقي بيفتد، مانند غرق شدن كشتيشان و يا حوادثي ناگوار ديگر اين از وقايعي است كه هر ساله در سفرهاي خارجي در جهان به وجود ميآيد و علت آن را نميتوان بر عهدهي مثلاً كشور ايران گذاشت.
مطلب ديگر اين كه ما در دستورات ديني خود داريم كه زكات هر منطقهاي در مرتبهي اوّل متعلق به نيازمندان همان منطقه ميباشد و بعد از نبودن نيازمندان آن منطقه نوبت به ساير مناطق ميرسد و اين در حالي است كه كشور ايران به خاطر واجد بودن نيروي كار فراوان گرفتار مسألهي بيكاري است و اين امر موجب گشته تا دولت ايران در مورد اتباع ساير كشورها محدوديتهاي بيشتري را قرار دهد و اين نه از باب بيتفاوتي ايران نسبت به ساير مسلمين است و يا خداي ناكرده بهانهاي براي اخراج برادران و خواهران مسلمان باشد، بر خلاف آن چه كه صدام با مهاجرين ايراني كرد و به اتهام ايراني بودن اموال آنان را مصادره كرد و آنها را از عراق اخراج نمود[3].
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . حقوق متقابل اتباع مهاجرين و كشورهاي قبوح با دخل و تصرف، نشريهي خراسان 31/4/78.
[2] . مادهي 983، قانون مدني جمهوري اسلامي ايران.
[3] . ابرار 8/4/79 مبارزه با شيعيان استراتژي پايدار رژيم بعث.
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}